در این مقاله ، به انواع مختلفی از استدلالهای مطرح شده در مورد دین ، ​​از دیدگاه آدم های بی دین و ملحد و تئئیست خواهم پرداخت. این مهم است زیرا ما در این قرن بحث های اساسی داریم که آیا نیاز به یک خالق یا مفهوم یک “خدا” وجود دارد. به احتمال زیاد ، مشکل اصلی که مردم در گذشته با این بحث داشته اند این بود که همه مذاهب نمی توانستند نظرات خود را بیان کنند و روشن فکری در قدیم به اندازه الان وجود نداشت.

جان لاک در کتاب خود ، این مسئله را روشن کرده است. > جایی که او نوشت که او معتقد است که همه باید آزاد باشند که به هر سبکی که می خواستند با خدای خود دعا کنند. با این حال ، آنچه او تحمل نمی کرد ، آدم های بی دین بودند ، با این استدلال که آنها از خدا نمی ترسند و هر کاری را که می خواستند انجام می دهند ، از جمله قتل و چیزهای دیگری که می تواند به یک جامعه آسیب برساند. اکنون در قرن بیست و یکم ، ما در این باره دو موضوع مهم داریم ، متکلمان معتقد به یک خدا و ملحدان که به یک خدا اعتقاد ندارند. امروزه بیشتر دانشمندان بر این باورند که هیچ خدایی به دلیل سه دیدگاه اصلی وجود ندارد ، اولی این که خدا مادی نیست و بنابراین وجود ندارد. به عبارت دیگر ، آنها معتقدند که برای وجود ، باید مادی گرایی وجود داشته باشد. دیدگاه دوم این است که آنها نمی توانند علمی، مفهوم خدا را تأیید کنند ، به این معنی که خداوند نمی تواند وجود داشته باشد. آنها ادعا می کنند که چیزی فقط می تواند وجود داشته باشد اگر بتوانید از نظر جسمی آن را تأیید کنید. سرانجام ، دیدگاه سوم این است که آنها نمی توانند مفهوم خدا را جعل کنند ، بنابراین این بدان معنی است که خداوند نمی تواند وجود داشته باشد. همه این دیدگاه ها غیر منطقی است ، زیرا همه آنها با خود متناقض هستند.

در همان زمان ، ما باید این را درک کنیم که فقط به دلیل اینکه هیچ مدرکی برای وجود بدنی یک خدا وجود ندارد ، به معنای این نیست که ما به سادگی می توانیم آن رد کنیم. این واقعیت که ممکن است یک خدا وجود داشته باشد انسانها وجود موجودی را که هرگز فکر نمی کردند قبلاً می توانست وجود داشته باشد ، کشف کرده اند.

بنابراین آیا دین همچنان در قرن بیست و یکم مهم است؟ و آیا امروز خدا در دنیای ما وجود دارد؟ من معتقدم که پاسخ هر دو سؤال بله است ، به دلیل همین واقعیت است که مردم هنوز در جستجوی این هستند که آیا خدا وجود دارد یا خیر. اگرچه تعداد بی دین ها از نظر آماری افزایش یافته است ، اما هنوز هم تعداد بسیار بیشتری از مردم به خدا ایمان دارند و دانشمندان همچنان به استدلال درباره مفهوم خدا می پردازند. اگر مفهوم خدا ربطی نداشت ، دانشمندان تمام مشاغل خود را صرف جستجوی این رشته نمی کردند. مبلغ زیادی به مؤسسات علمی اهدا می شود تا بتوانند در این زمینه تحقیق كنند و در بعضی موارد به یك جواب قطعی برسند ، بنابراین اگر خدا موضعیت نداشت پس چرا کمپانی های اروپایی و آمریکایی میلیون ها دلار برای تحقیق در مورد موضوع هزینه می كند؟

شخصاً ، من معتقدم که خدایی وجود دارد ، زیرا همه چیز در این دنیا به چیزی وابسته است و انسان ها به این احساس وابسته اند که قدرت بالاتر و خالق برای همه چیز وجود دارد. این امر به این دلیل است که تمام عالم همانطور که بعضی افراد می گویند نمی توانند از چیزی خود به خود ظاهر شوند. غیر منطقی است اگر کسی بگوید یک میز در یک اتاق تازه خود به خود خلق شده است. این امر همچنین در مورد مفهوم بیگ بنگ صدق می کند زیرا نمی توانست خود به خود ظاهر شود. باید یک نیروی محرکه و یک نقطه شروع وجود داشته باشد و آن نقطه شروع باید همه چیز قدرتمند باشد و من معتقدم که این خدا است.

در کل ، من معتقدم که کسانی که معتقدند هیچ  خدایی وجود ندارد  در بعضی مواقع با خود اختلاف نظر دارند زیرا تاکنون هیچ دانشمندی با این شبهه مخالفت نداشته و ثابت کرده باشد که هیچ خدایی وجود ندارد. دین در قرن بیست و یکم مانند هر سال دیگر مهم است ، زیرا ما هنوز هم تحقیقات عمیقی را به مطالعه آن اختصاص می دهیم و مفاهیم و اکتشافات جدیدی را کشف می کنیم که ما را یک قدم به مفهوم خدا نزدیک می کند.

.

آیا در قرن 21 اصلا خدا وجود دارد یا باز هم فقط یک خدا وجود دارد؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *