بازاریابی حسی برای نامشهود

sensory marketing for intangibles

چگونه یک جزء بازاریابی حسی را به چیزی که بیشتر نامشهود است اضافه می کنید؟ این چیزی بود که من با نزدیک شدن به تاریخ انتشار کتابم اصطکاک نزدیک شدم. یک کتاب فیزیکی البته یک محصول ملموس است. به دلایل مختلف (از جمله تحقیق در مورد یادآوری و تأثیر احساسی) ، این رسانه مورد علاقه من برای خواندن است.

مشکل امروزه کتابها این است که اکثر کتابهای غیر داستانی نسخه های کاغذی کمتری نسبت به نسخه هایی که هیچکس به آنها دست نزده است می فروشند – کتابهای الکترونیکی و کتابهای صوتی. و حتی کتابهای فیزیکی بیشتر از تصویر کوچک آمازون خریداری می شوند تا یک کتابفروشی جذاب.

متوجه شدم که آنچه من واقعاً “می فروشم” ایده هستند ، نه فقط کتابهایی که از اتم ساخته شده اند.

چرا این موضوع اهمیت داشت؟ تحقیقات زیادی وجود دارد که نشان می دهد مارک حسی و بازاریابی حسی می تواند افزایش فروش و مشارکت محصول . بنابراین ، با وجود اینکه خود محصول اغلب نامشهود است ، ارزش امتحان کردن را دارد.

حداقل مفهومی مانند “اصطکاک” است استعاره بافتی ، واژه ای که ممکن است واکنش حسی را در مغز برانگیزد. “خشن” یک مثال است. این کلمه در زمینه ای مانند “روز سختی داشتم” استفاده می شود ، اما به عنوان استعاره استفاده می شود اما هنوز مناطق حسی مغز شنونده را فعال می کند.

بنابراین ، فکر من به چیزهایی تبدیل شده است که ممکن است مانند اصطکاک “احساس” کنند – کاغذ سنباده ، ساینده ، سطوح خشن و غیره. من چند کار را انجام دادم تا بازاریابی حسی را وارد کنم.

کاور جلد/گرد و غبار

ناشران کتاب دارای سابقه طولانی در افزایش جلد کتاب های جلد سخت برای برجسته شدن آنها هستند. برش های قالب (سوراخ معروف) ، برجسته کاری ، جوهرهای فلزی ، لاک های براق و غیره ، بر هزینه تولید می افزایند و بیشتر در کتابهای نویسندگان پرفروش یا کتابهای جدیدی که پتانسیل فروش خوبی دارند ، دیده می شود.

فراتر از جنبه حسی ، یک جلد غیرمعمول روی جلد این پیام را ارسال می کند که این کتاب از طرف ناشر مورد توجه بیشتری قرار گرفته و ممکن است “مهم” باشد.

Invisible Influence - everyone's reading it یکی از جلدهای تقویت شده مورد علاقه من روی نفوذ نامرئی توسط یونس برگر بود. روی جلد یک صفحه نمایش عدسی وجود داشت (یکی از مواردی که بسته به جهت شما از آن تغییر می کند). عنوان در حالت عادی قابل مشاهده بود ، اما هنگامی که زاویه ای مشاهده می شد پیام پنهان “همه آن را می خوانند!” ظاهر می شود. من این را بسیار دوست داشتم زیرا پیام پنهان فقط توجه را جلب نکرد ، در واقع مربوط به موضوع کتاب بود.

به نظر می رسد ارتباط پیام مخفی روی جلد برگر با موضوع کتاب ممکن است کمی “آه!” تأثیر می گذارد زیرا ذهن بیننده دو عنصر را مانند قطعاتی در یک پازل کنار هم قرار می دهد. متخصصان علوم اعصاب دریافته اند که قشر سینگولات قدامی مغز (ACC) جایی است که آها! اثر پردازش می شود .

Friction by Roger Dooley - sensory dust jacket بنابراین ، اولین فکر من این بود که از قسمتی از پوشش اصطکاک استفاده کنم که از یک پوشش ماسه ای مانند استفاده می شود. من در واقع جلدی شبیه آن را روی کتاب یکی از مهمانان پادکست خود دیده بودم. وقتی از او در مورد پوشش پرسیدم ، او به من گفت که یک مشکل کوچک وجود دارد. برخی از کتابفروشان شکایت داشتند که وقتی کتابها در حین حمل یا قفسه به هم مالیده می شوند ، جلد کتاب مجاور خراشیده می شود.

من نمی خواستم اصطکاک یک خرده فروشی باشد ، بنابراین از جلد واقعاً سنگین صرف نظر کردم.

در عوض ، ناشر من ، مک گراو هیل ، پوششی را پیدا کرد که به اندازه کافی ناهموار بود و نماد “اصطکاک” بود بدون اینکه آنقدر تهاجمی باشد که به همسایگان خود آسیب برساند. دیدن آن در عکس کمی سخت است ، اما بافت آن موجود است:

Friction by Roger Dooley - sensory marketing book cover

نتایج. بسیاری از افرادی که کتاب را برمی دارند به احساس منحصر به فرد آن اشاره می کنند. اکثر کسانی که متوجه می شوند ارتباط برقرار می کنند و چیزی شبیه به این می گویند: “اوه ، اصطکاک!” مطمئن هستم دیگران که احساس می کنند کتاب فیزیکی بافت را تا حدی “متفاوت” از جلد معمولی می دانند.

عمر ام خطیب ، کارشناس بازاریابی پزشکی ، از جلد “اصطکاک بالا” برای یک کمدی فیزیکی کوچک استفاده کرد تا بررسی خود را درباره این کتاب در YouTube آغاز کند:

البته وقتی حتی بیشتر خریداران فیزیکی کتاب هرگز این کتاب را لمس نمی کنند تا کامیون آمازون آن را درب منزل خود بیاندازد ، نمی توان گفت جلد باعث فروش بسیاری شده است. بلکه مانند جعبه گشایی یک محصول اپل ، بافت غیر معمول خواننده را برای تجربه خواندن با کیفیت برتر می کند.
آیا می توانید از بازاریابی حسی برای فروش محصول ، خدمات یا حتی ایده های نامشهود استفاده کنید؟ در اینجا نمونه هایی آورده شده است. #بازاریابی عصبی برای توییت کلیک کنید

Roger Dooley signing copies of Friction in person
ایده ها ناملموس هستند ، اما کتابهای فیزیکی می توانند برای حواس متعدد جذاب باشند.

بازاریابی حسی از طریق کارت ویزیت

به هر حال چه کسی به کارت نیاز دارد؟ اغلب با افرادی ملاقات می کنم که می گویند: “من دیگر کارت ویزیت ندارم. مردم فقط آنها را دور می اندازند. ” در واقع ، چند سال پیش فکر کردم خودم راه بی کارت را می روم. وقتی LinkedIn ، Facebook ، Gmail و راههای دیگر زیادی برای سازماندهی مخاطبین خود دارید ، چه کسی به آنها نیاز دارد؟

برنامه من ثابت کرد که یا خیلی جلوتر از زمان است یا به احتمال زیاد ، به سادگی اشتباه است.

اولین باری که در کنفرانسی بدون کارت صحبت کردم ، حداقل ده ها نفر از من یکی را درخواست کردند. در ابتدا ، من توضیح دادم که کارتهای کاغذی در دوران دیجیتال ما ، برای اولین بار در تلفن همراه ، بی معنی بودند.

سپس متوجه شدم که برای من مضحک است که به مردم توضیح دهم که چرا نمی توانم به درخواست ساده آنها پاسخ دهم. بنابراین ، من تغییر کردم: “ببخشید ، من بیرون هستم. اجازه دهید یکی از شما را داشته باشم و من وصل می شوم. ” در سخنرانی بعدی ، من بار دیگر کارت تازه ای دریافت کردم.

اما ، چگونه می توانم یک عنصر بازاریابی حسی را همزمان با راه اندازی اصطکاک اضافه کنم؟

Don’t کارت های ویزیت را به عنوان یک ابزار بازاریابی حذف کنید. مردم هنوز آنها را درخواست می کنند و می توانند تأثیر منحصر به فردی برای شما و برند شما ایجاد کنند. #بازاریابی عصبی برای توییت کلیک کنید

از روسیه با لمس. وقتی چند سال پیش در مسکو صحبت می کردم ، کارتی به من داده شد که من را بسیار تحت تأثیر قرار داد یک پست وبلاگ در مورد آن نوشت . دوست من و بازاریاب عصبی اولگ کلپیکوف به من یک کارت ویزیت غیرمعمول غلیظ داد. قسمت بالا صاف بود و مانند هر کارت دیگری اطلاعات تماس او را داشت. اما ، وقتی احساس کردم ، پایین کارت صاف نبود. انگشتانم به من گفتند چیزی آنجا وجود دارد.

business card brain من چاره ای نداشتم مگر اینکه کارت را فوراً برگردانم. در آنجا مغز برجسته ای پیدا کردم. مانند پیام جلد “نامرئی” برگر ، مغز مربوط به کارهای کلپیکوف است. بنابراین من شگفت زده شدم که طرح پنهان را کشف کردم و میلی ثانیه بعد متوجه شدم که چگونه با مفهوم کسب و کار مرتبط است.

بر خلاف اکثر کارت های برجسته ، در این کارت الگو فقط در یک طرف قابل مشاهده و مشاهده است. در آن زمان ، من نذر کردم که سعی کنم راهی برای استفاده از یک ایده خلاقانه مشابه بیابم.

چند سال بعد ، من شانس خود را داشتم. هنگامی که انتشار اصطکاک نزدیک می شد ، من شکار کارت با موضوع اصطکاک را شروع کردم. بار دیگر ، برای افزودن یک عنصر بازاریابی حسی ، بر مفهوم “خشن” یا “ریز” تمرکز کردم.

حداقل یک شرکت را پیدا کردم که کارت های ویزیت را در چاپ می کرد. کاغذ سنباده واقعی . اصولا اصطکاک بالایی دارند ، اما رنگ و جزئیات چاپی که روی کاغذ سنباده به دست می آید محدود است. به نظر می رسید که آنها گزینه بهتری برای ، مثلاً یک فروشنده چوب یا کابینت

باشند

Business card with match strike کارت های داغ. یکی از مفاهیمی که من بسیار دوست داشتم یک کارت ویزیت با منطقه ای پوشیده بود به اندازه کافی برای زدن مسابقه . بسیار بسیار به یاد ماندنی و گویای اصطکاک در عمل – چه چیزی را دوست ندارید؟

این امر از نظر مارک تجاری عالی خواهد بود. اما بعداً به ذهنم رسید که کارکنان امنیتی فرودگاه TSA ممکن است از حمل دسته ای از کبریت های بسیار قابل اشتعال و بسیار سبک به هواپیما چشم پوشی کنند. اگر طرفداران اصطکاک به طور تصادفی پرده یا نمایشگاه را مشتعل کنند ، ممکن است هماهنگ کنندگان رویداد و سازمان دهندگان کنفرانس ناراحت شوند. من هنوز هم این ایده را دوست دارم ، اما راههای زیادی را دیدم که ممکن است اشتباه شود.

آیا ایده کارت ویزیت HOT دارید؟ مردم این یکی را به خاطر خواهند آورد. اما ، بیمه مسئولیت خود را بررسی کنید. #بازاریابی عصبی برای توییت کلیک کنید

اصطکاک اشتباه. در یکی از چاپگرها نمونه هایی از پوشش شن و ماسه UV روی قسمتی از طرح کارت اعمال شده بود. این یک احتمال به نظر می رسید. متأسفانه ، پوشش تنها جنبه اصطکاک بالا نبود. این چاپگر هیچ ابزار قیمت گذاری آنلاین و یا حتی یک فرم درخواست نقل قول ساده نداشت. برای دریافت نقل قول ، شخص باید یک فرم PDF تمام صفحه را بارگیری کرده و آن را پر کند. این فرایند با تلاش زیاد و قدیمی نمونه اصلی اصطکاک بی معنی .

بود

امروزه اکثر چاپگرها به شما امکان می دهند چند قسمت خالی را بصورت آنلاین پر کنید ، طرح خود را تغییر دهید و سفارش خود را ثبت کنید. بنابراین ، من کاری را انجام می دهم که فکر می کنم اکثر شرکت های بازدیدکننده انجام می دهند – بدون اقدام خارج شدم.

برنده. سرانجام طرحی را ارائه دادم که تمام ویژگی های مورد نظر من را داشت:

  1. احساس قابل توجه و با کیفیت بالا.
  2. یک سطح بالای صاف که هیچ سرنخی در مورد طرف دیگر نمی دهد.
  3. یک ویژگی بسیار لمسی در پایین که فرد را مجبور می کند آن را بچرخاند.
  4. یک ویژگی حسی که “aha!” را تولید می کند. در عرض یک یا دو ثانیه تأثیر می گذارد.

friction by roger dooley - sensory marketing business card

جلوی کارت نسبتاً معمولی است – نام و اطلاعات تماس. پشت جایی است که سرگرمی بازاریابی حسی اتفاق می افتد. ابتدا ، از طرح “اصطکاک” از روی جلد کتاب استفاده کردم و فونت ، رنگ و زاویه را برای مارک ثابت حفظ کردم.

پوشش عنوان یک نوار شفاف و بسیار ریز است. ممکن است چند میلی ثانیه طول بکشد تا کلمه “FRICTION” برطرف شود ، اما من فکر می کنم این خوب است. کاملاً خوانا است و کمی ناهنجاری آن را بیشتر به یاد ماندنی می کند.

نتایج. من کارت را به افرادی می دهم که ظاهر نرم و صاف آنها رو به بالا است. کار کردن با کارت بدون احساس سنگینی در پایین کار سختی است ، بنابراین تقریباً همه کارت را برمی گردانند تا ببینند در طرف دیگر چه چیزی وجود دارد. متداول ترین پاسخ لبخند است زیرا آنها بین سطح اصطکاک زیاد و عنوان کتاب زیر آن ارتباط برقرار می کنند.

سایر تاکتیک های بازاریابی حسی

این مثالها در درجه اول بر حس لامسه تمرکز کردند. کتابها ، مانند اکثر محصولات و خدمات ، بیشتر بصری به بازار عرضه می شوند. طرح جلد ، تبلیغات دیجیتالی ، تبلیغات چاپی و غیره. شاید در مقاله دیگری به اشتراک بگذارم که چگونه داده های ردیابی چشم به انتخاب رنگ ژاکت گرد و غبار کمک می کند.

حتی برای محصولات و خدمات نامشهود ، حواس دیگری نیز مطرح می شود. ممکن است شرکت های بی سیم از زنگ متمایز استفاده کنند. مارک های رایانه ممکن است دارای صدای بوت بالا باشند. مارک هایی که محیط را کنترل می کنند ، مانند خطوط هوایی ، هتل ها و رستوران ها ، ممکن است از رایحه ها و صداهای خاصی برای افزایش یادآوری نام تجاری و بهبود تجربه مشتری استفاده کنند.

Starbucks برای تقویت تجربه نام تجاری به عطر دانه های قهوه بو داده متکی است ، و حتی فروش محصولات تخم مرغ را که عطر کمتری داشتند ، متوقف کرد. سوپر مارکت ها محیط دیگری هستند که در آن هر پنج حس قابل استفاده است.

غذای اصطکاکی

در تأثیر مغزی ، هر فصل با یک پاراگراف “برون فلوئنس” که خلاصه می شود به پایان می رسد. نحوه اعمال محتوای قبلی من همین کار را در اصطکاک انجام دادم ، بنابراین استفاده از این رویکرد در این مقاله نیز مناسب به نظر می رسد:

صرف نظر از اینکه محصول شما ملموس است یا خیر ، سعی کنید عناصر بازاریابی حسی را حداقل در چند جنبه از تبلیغات خود وارد کنید. اینها باید با یکدیگر سازگار باشند و در صورت امکان به محصول شما یا کارهایی که انجام می دهد مربوط شوند. استناد به حواس اضافی شما و پیشنهاد شما را به یاد ماندنی می کند.

آیا می خواهید مردم محصول ، خدمات یا مارک شما را به خاطر بسپارند؟ از بازاریابی بصری فراتر رفته و سایر حواس آنها را جذب کنید. #بازاریابی عصبی برای توییت کلیک کنید

بازاریابی حسی برای نامشهود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *