بازاریابی عصبی چیست؟

what is neuromarketing?
در اینجا ساده ترین تعریف ما آمده است:

بازاریابی عصبی کاربرد علوم اعصاب و علوم شناختی در بازاریابی است.

به این مقاله گوش دهید:

بازاریابی عصبی کاربرد neu است راجر دولی ، نویسنده Brainfluence و وبلاگ #بازاریابی عصبی می گوید: علوم و علوم شناختی برای بازاریابی. برای توییت کلیک کنید

بازاریابی عصبی تعریف شده – نسخه طولانی تر

در اینجا یک تعریف گسترده شده است.

بازاریابی عصبی کاربرد علوم اعصاب و علوم شناختی در بازاریابی است. این می تواند شامل تحقیقات بازار باشد که سعی می کند نیازها ، انگیزه ها و ترجیحات مشتری را کشف کند که روشهای سنتی مانند نظرسنجی و گروه های متمرکز نمی توانند آنها را نشان دهند.

بازاریابی عصبی می تواند شامل ارزیابی تبلیغات خاص ، بازاریابی ، بسته بندی ، محتوا و غیره باشد تا درک دقیق تری از واکنش مشتریان در سطح ناآگاهانه داشته باشد. و ، می تواند شامل استفاده از دانش به دست آمده از علوم عصبی و تحقیقات علوم شناختی باشد تا بازاریابی بدون آزمایش تبلیغات خاص یا سایر مطالب م effectiveثرتر باشد.

“علوم اعصاب مصرف کننده” بعضاً مترادف بازاریابی عصبی استفاده می شود.

Neuromarketing is the application of neuroscience and cognitive science to marketing. - Roger Dooley, neurosciencemarketing.com

آیا بازاریابی عصبی همیشه از علوم اعصاب استفاده می کند؟

همه با این تعریف نسبتاً گسترده موافق نیستند. برخی می گویند: “اگر این علم عصبی واقعی نباشد ، بازاریابی عصبی نیست.” آنها ترجیح می دهند از اصطلاح “بازاریابی عصبی” برای استفاده محدود از ابزارهای علوم اعصاب مصرف کننده برای ارزیابی تبلیغات ، محصولات و غیره استفاده کنند. متخصصان اولیه بازاریابی عصبی از ابزارهایی برای اندازه گیری فعالیت مغز استفاده کردند – برای مثال EEG و fMRI.

هر چند این تعریف محدود کمی تجزیه می شود ، زیرا امروزه برخی از ابزارهایی که بخشی از بسیاری از مطالعات عصب شناسی مصرف کننده هستند ، مانند کد نویسی صورت ، ردیابی چشم و آزمایش ضمنی ، ماهیت رفتاری دارند. سایر ابزارهای رایج در فضای علوم اعصاب مصرف کننده ، داده های بیومتریک مانند ضربان قلب و واکنش گالوانیکی پوست را اندازه گیری می کنند ، که مستقیماً فعالیت مغز یا عصبی را اندازه گیری نمی کند.

من کاربرد علوم شناختی را در بر می گیرم که شامل علوم رفتاری ، روانشناسی و سایر زمینه ها به یک دلیل است: بازاریابان عصبی می خواهند رفتار مشتریان خود را بفهمند و پیش بینی کنند ، و کشیدن خطوط مصنوعی بین رشته ها مفید نیست.

ما تأیید می کنیم که مشتریان اغلب نمی توانند ترجیحات یا فرایندهای تصمیم گیری خود را به طور دقیق توصیف کنند یا نمی کنند ، و ما به عنوان بازاریاب باید به تفکر ناآگاهانه آنها پی ببریم. ما ممکن است از طریق تصاویر fMRI ، با آزمایش آزمایشگاهی هوشمندانه ، با تجزیه و تحلیل داده های رفتار در دنیای واقعی یا ترکیبی از رویکردها به این درک برسیم. محدود کردن خود به گروه محدود فناوری ها منطقی نیست.

تماشا کنید:

علوم اعصاب مصرف کننده چیست؟

در سالهای اولیه خود ، اصطلاح “بازاریابی عصبی” با اشتیاق توسط برخی از ارائه دهندگان خدمات تبلیغ شد ، اما مورد اهانت قرار نگرفت و حتی مورد اهانت بسیاری از دانشگاهیان . برای توجیه ادعاهای برخی از بازاریابان عصبی ، تحقیقات جدی چندانی انجام نشده بود و محققان دانشگاه نمی خواستند خود را با موضوعی مرتبط با پاراپسیکولوژی یا بشقاب پرنده ها مرتبط کنند.

در سال 2012 ، برخی در صنعت بازاریابی عصبی را به عنوان “علوم اعصاب مصرف کننده” پیشنهاد کردند برای تقویت تمرکز بر رویکردهای مبتنی بر علم عصب شناسی و فرار از شهرت ناچیز ناشی از ارائه دهندگان بیش از حد خوشبین.

امروزه از “علوم اعصاب مصرف کننده” و “بازاریابی عصبی” به جای یکدیگر استفاده می شود ، اگرچه افراد و شرکت ها اغلب یک عبارت را بیشتر از دیگری ترجیح می دهند.

با گذشت زمان ، مفاهیم منفی واژه “بازاریابی عصبی” کاهش یافته است. مطالعه عمده در دانشگاه تمپل این حوزه را به طور قاطع از حوزه شبه علم خارج کرد و موضوع را برای تحقیقات جدی دانشگاهی قابل قبول کرد. برای مثال ، توماس رامسوی از دانشکده تجارت کپنهاگ ، این اصطلاح را در عنوان کتاب درسی خود در این زمینه ، مقدمه ای بر بازاریابی عصبی و علوم اعصاب مصرف کننده .

امروزه می توان در موسسات معتبر در سراسر جهان ، به ویژه در اروپا ، درجه بازاریابی عصبی دریافت کرد. یک مثال کارشناسی ارشد در بازاریابی عصبی در دانشگاه خودمختار بارسلونا ، جایی که من در دانشکده هستم.

آیا بازاریابی عصبی دستکاری است؟

ویکی پدیا می گوید: “بازاریابی عصبی یک حوزه ارتباطات بازاریابی تجاری است که از روانشناسی عصبی در تحقیقات بازار استفاده می کند ، در مورد واکنش حسی ، حسی و عاطفی مصرف کنندگان به محرک های بازاریابی مطالعه می کند. مزایای بالقوه برای بازاریابان شامل کمپین ها و استراتژی های بازاریابی کارآمدتر و م ،ثرتر ، شکست محصولات و کمپین های کمتر ، و در نهایت دستکاری نیازها و خواسته های واقعی افراد متناسب با نیازها و خواسته های علایق بازاریابی است. ”

این تعریف در مسیر درستی قرار دارد ، اگرچه من با این جمله که هدف بازاریابان عصبی ، “دستکاری در نیازها و خواسته های واقعی مردم” است ، کاملاً مخالفم.

بازاریابی عصبی ذاتاً دستکاری کننده نیست ، بلکه مربوط به درک نیازها و خواسته های واقعی افراد است. با این دانش ، بازاریابان می توانند محصولات بهتر و کمپین های تبلیغاتی بیهوده کمتر توسعه دهند.

آیا همه بازاریابی بازاریابی عصبی است؟

یکی از چالش ها این است که از برخی جهات ، همه بازاریابی بازاریابی عصبی است ، زیرا کمپین های بازاریابی تقریباً همیشه سعی در ایجاد نوعی فعالیت مغزی دارند که منجر به رفتار مطلوب (به عنوان مثال ، خرید محصول) شود. اما این یک روش کاملاً مفید برای بررسی بازاریابی عصبی نیست ، اما همانطور که گفتن “همه چیز شیمی است” (از آنجا که همه موجودات زنده و غیر زنده از مولکول ها تشکیل شده است) درست است ، اما مفید نیست. بنابراین ، ما تلاشهای بازاریابی را که به طور خاص شامل تحقیقات علوم اعصاب نیست ، کنار می گذاریم – چه از طریق آزمایشات جدید و چه با استفاده از داده های کارهای گذشته.

نظر شما چیست؟ چه چیزی را به آن تعریف اضافه یا تفریق می کنید؟

[این بازبینی مقاله ای است که برای اولین بار در سال 2006 منتشر شد.]

بازاریابی عصبی چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *