پیوستن به باشگاه سرطان پستان | داستان کتی

Katie showing off her bald head. از جهاتی ، من همیشه می دانستم که به سرطان مبتلا می شوم.

شاید گفتن این حرف عجیبی باشد ، اما من آن را در روده خود می دانستم. مادرم چندین بار با سرطان مبارزه کرد و او زمانی که من فقط 15 سال داشتم از دنیا رفت. او در آن زمان 54 سال داشت. و بنابراین من همیشه مشکوک بودم که باید برای زندگی خود بجنگم. من هرگز گمان نمی کردم که به این زودی اتفاق بیفتد.

اندکی پس از 36 سالگی ، به طور تصادفی تومور خود را پیدا کردم. من خودآزمایی سینه نمی کردم. من در رختخواب دراز کشیده بودم. من خارش داشتم من یک توده روی سینه سمت چپم ، نزدیک بغل احساس کردم.

من حدود یک هفته صرف تلاش برای وحشت نکردن ، هر روز احساس آن و مشاوره با دکتر گوگل کردم که امیدوارم این فقط یک کیست باشد و خود به خود از بین برود. در اول اکتبر ، آغاز ماه آگاهی از سرطان پستان ، کارت های جدید بیمه خود را از طریق پست جدید از طریق پست دریافت کردم و با پزشک خود تماس گرفتم.

بعد از تاریک قرار ملاقات ها در مرکز سرطان آبرامسون در پزشکی پنس ، من تلفنی را دریافت کردم که فکر می کردم برای آن آماده خواهم شد ، اما معلوم است که هیچ کس نیست ، نه من: “تو سرطان داری”.

در 36 سال ، من هرگز بیماری پزشکی شدیدتر از آنفولانزا یا کشیدن دندان عقل را تجربه نکرده بودم. ناگهان ، من اسکن کامل استخوان بدن ، سی تی اسکن و MRI می گرفتم تا ببینم آیا سرطان گسترش یافته است یا خیر. تشخیص من مرحله 2 بود سرطان پستان ، و یک غده لنفاوی مثبت وجود دارد که به اندازه کافی در اسکن برای نمونه برداری قابل مشاهده است ، که به معنی سرطان است شروع به گسترش کرد.

من سعی کردم روی نکات مثبت تمرکز کنم – اسکن استخوان مشخص بود ، نمونه برداری اضافی در پستان مقابل خوش خیم بود ، نوع خاص سرطان پستان من شایع ترین و قابل درمان ترین بود – اما هر روز یک نبرد درونی بین “من” بود من این را دریافت کردم “و” چرا من؟ “Katie Budris and her husband on their wedding day.

من فقط 1 نفر از 8 زن نبودم که در طول زندگی خود به سرطان پستان مبتلا می شوند. من یک “زن جوان” مبتلا به سرطان پستان بودم ، وضعیت بسیار نادرتری. از من خواسته شد تا به سرعت در مورد بدنم ، سینه هایم ، موهایم و باروری تصمیم بگیرم. مواجهه با درمان سرطان ، صرف نظر از سن ، برای هر کس طاقت فرسا است. اما به عنوان یک زن جوان ، فقط سه سال ازدواج کرده ، بدون فرزند و تازه استخدام شده در یک کار آکادمیک تمام وقت ، این تصمیمات در مورد نگه داشتن پستان من یا بازسازی یا صاف رفتن ، سعی کنید کلاهک سردی داشته باشید تا موهای من از طریق شیمیایی حفظ شود یا کچل شوید ، IVF را شروع کنید و تخمهای من را فریز کنید زیرا می دانید که بعداً باردار شدن به معنای مکث درمانی برای جلوگیری از عود مجدد یا پذیرفتن هرگز بچه دار شدن است – تصمیم گیری برای آنها غیرممکن است.

من در سه بیمارستان مختلف با سه جراح پستان ملاقات کردم. انتخاب دکتر Alina Mateo در Pen Medicine تصمیم کاملاً درستی برای درمان من بود. پس از تجربه مثبت من با برنامه سرطان پستان پنس ، شاید این تنها گزینه ساده ای بود که با آن روبرو شدم . دکتر متئو مهربان و خونگرم بود. پس از امتحان اولیه من ، او با من و شوهرم در مطب خود نشست که مانند یک انسان و نه یک بیمار با من صحبت کرد و همه گزینه های من را گذاشت تا به من اجازه دهد در مورد بهترین کار تصمیم بگیرم. وقتی ماه ها بعد برای ملاقات قبل از جراحی او را دیدم ، او مرا در آغوش گرفت و به من اطمینان داد که شجاع هستم. من احساس شجاعت نمی کردم ، اما احساس مراقبت می کردم.

Katie during chemotherapy treatment. قبل از عمل جراحی ، من دریافت کردم 8 دوره شیمی درمانی در طی 16 هفته تحت مراقبت از دکتر. دیوید مینتزر . همه موهایم را از دست دادم. من به کار خود ادامه دادم زیرا کارم تازه رو به افزایش بود و عقب نشینی به نظر نمی رسید یک گزینه باشد. قبل از اینکه هوا گرم شود و بیش از حد گرم و ناراحت و خسته باشم که دیگر نتوانم مراقب باشم ، چندین ماه در مقابل دانش آموزانم کلاه گیس پوشیدم. من شروع کردم به پوشیدن روسری روی سرم ، و هیچ کدام از آنها از تغییر چشم ندیدند.

به محض پایان ترم ، من یک lumpectomy a داشتم > و همه غدد لنفاوی از زیر بازوی چپ من برداشته شده است. من برای اولین بار در زندگی خود یک شب در بیمارستان ماندم و با یک درن جراحی که از پهلو بیرون آمده بود به خانه رفتم. برای بازیابی دامنه کامل حرکت در بازویم به فیزیوتراپی نیاز داشتم. من برای اطمینان از عدم سلولهای سرطانی میکروسکوپی 6 هفته پرتودرم دریافت کردم پس از 10 ماه درمان فعال ، من بسیار آماده بودم تا با سرطان انجام دهم.

مسئله این است: سرطان هرگز با شما انجام نمی شود. هنوز 30 ساله ام ، امیدوارم ده ها سال از زندگی ام را پشت سر بگذارد. برای 10 سال آینده ، من به منظور جلوگیری از عود ، به دریافت هورمون درمانی برای سرکوب تخمدان و سطح استروژن ادامه خواهم داد. این بدان معناست که من در یائسگی م menثر هستم ، با تمام عوارض جانبی آن از جمله از دست دادن باروری ، گرگرفتگی ، خطر پوکی استخوان ، افزایش وزن و تغییر در عملکرد جنسی.

من همچنین لنف ادم ایجاد کردم ، به دلیل برداشتن غدد لنفاوی ، تورم در دست چپم ، و من برای مدیریت این 24/7 آستین فشرده سازی می پوشم. همه این تغییرات دائمی است و بسیاری از آنها برای زنی در سن من غیرطبیعی است. در حالی که دوستان من در حال حاملگی و والدین هستند ، من علائم پس از یائسگی را کنترل می کنم. به جای اینکه 5 کیلوگرم بدوم و تمرینات شدید ورزشی را دنبال کنم ، من به فیزیوتراپی می روم و برای بازو هر روز کشش می گیرم. این تجربه می تواند برای یک زن جوان با بیماری که برای افراد بسیار مسن رایج است بسیار منفرد باشد و مدت زمانی که برای زندگی با عوارض جانبی نیاز دارم ، امیدوارم بیشتر از زمانی باشد که بدون آنها زندگی کردم. .

اگر به نظر می رسد این همه تنها و ناراحت کننده است ، به این دلیل است. سرطان پستان همه نوارهای صورتی نیست و شعارهای “ذخیره پایه دوم” است. زندگی شما را برعکس می کند. اما در سمت دیگر درمان ، چیزی غیر منتظره یافتم: جامعه بازماندگان و پیشرفت کنندگان سرطان سینه ، الهام بخش و حمایت کننده است و سازمان هایی که به حمایت از بیماران ، به ویژه زنان جوان اختصاص داده اند ، مرا بالا کشیدند.

پرستار پرستار Penn Medicine مرا با یک مددکار اجتماعی ، متخصص تغذیه و سایر موارد مرتبط کرد خدمات پشتیبانی در طول درمان من. من در یک روز سلامتی در پن با سایر بیماران و بازماندگان به میزبانی برای او متحد شدیم شرکت کردیم که شامل اطلاعاتی در مورد تغذیه ، یوگا ، ریکی و سایر راه های در طول و بعد از درمان از کل خود مراقبت کنید.

گروه حمایت از فراتر از سرطان پستان در فیس بوک به ویژه برای زنان جوان به من کمک کرد احساس تنهایی کمتری داشته باشم. هرگونه عارضه جانبی من Katie ringing the bell after her last treatment. تجربه کسی در گروه آنجا بوده و پیشنهاداتی برای عبور از آن ارائه داده است. من همچنین با چندین زن جوان از دبیرستان و دانشگاه که دوباره می جنگند یا خودشان با سرطان پستان مبارزه کرده اند ارتباط برقرار کرده ام. ابتلا به سرطان سینه باشگاهی نیست که هرکسی بخواهد به آن بپیوندد ، اما من دریافتم که بهترین اعضای آن را دارد.

به نظر می رسد تعداد زنان جوان مبتلا به سرطان پستان در حال افزایش است. این بدون شک یک مشکل است ، اما کسانی که عضو این باشگاه هستند ، می دانند که تنها نیستید. قدرت در اعداد وجود دارد ، و بسیاری از ما آماده ایم که با شما ارتباط برقرار کنیم ، متعهد باشیم و شما را به طرف دیگر ببریم. برخی از مکانهای عالی برای شروع عبارتند از: /www.lbbc.org/”> زندگی فراتر از سرطان پستان ، و برای او متحد شوید . انجمن سرطان آمریكا همچنین می تواند به شما در یافتن برنامه ها و خدمات پشتیبانی در منطقه خود كمك كند. مهم نیست که چقدر احساس تنهایی می کنید ، افراد دیگری در آنجا هستند که می فهمند چه چیزی را تجربه می کنید. به باشگاه خوش آمدید – ما اینجا هستیم تا به شما در پیشرفت کمک کنیم.

پیوستن به باشگاه سرطان پستان | داستان کتی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *